دختری به نام نل

http://nellaupaysdesmerveilles.blogsky.com

دختری به نام نل

http://nellaupaysdesmerveilles.blogsky.com

تو راه فرودگاهم

هیچی با خودم نیوردم :))))))

با مانتو هم نیومدم، با کت اومدم.

در حالی دارم برا یه پرواز ١١ ساعته اماده میشم که احساس میکنم پریود نشدم. من دارم بچه سقط میکنم.

امروز تو بارون قدم میزدم و آرزو میکردم که اخرین بارم باشه. کاش میشد دیگه برنگردم.

فردا باید حرکت کنم. بابا بازم منو نمیرسونه و گفت با اوبر برو.

البته خودش دچار عذاب وجدان شده بود که تو امتحانا منو قال گذاشته بود و من یه ساعت و نیم تو راه بودم و کمرم شکست با ده کیلو رفرنس. و به همین خاطر سرفه نکرد دیشب. چون بهش گفتم ببین من حساس شدم از خواب میپرم.

بهش گفتم حواسم بود که جلو سرفه هاتو گرفتی که از خواب نپرم.

کاش ما دوتا آدم یه کم خوش اخلاق تر بودیم


منم میرم و تنهاش میذارم تا یکم قدر پرحرفیامو بدونه


میخام برم باز بلوند (تیره) کنم، داف که شدم جواب سلام هیچیکیو نمیدم :))))))

صب تا شب میرم بیرون عکاسی، شب تا صبحم مهمونی.

برم بلیطامو چک این کنم

این سایه شوم رو مملکت ما

اصن لال شدم

یه روز قبل برگشتنم نمیخام برگردم. اصلا نمیخام برگردم، خجالت میکشم حتا دیگه به یه نفر بگم امید هس. خجالت میکشم دیگه بخام گریه کنم حتا.

فرق بابای من با اون بابایی که تو معدن کار میکردن چیه

فرق من با بچه هاشون چیه، من چه فرقی میکنم با همسراشون، با ماماناشون...


همش سر اشتباهایی که میشد جلوشو گرفت. نداشتن دستگاه گازسنج، درحالی که از روز قبلش بوی گاز استشمام میشد

نبود امکانات برای اتش نشانا

ترمز یه قطار

...

وای بر ما که داریم عادت میکنیم

تف تف


خدایا گناه ما چی بود واقعا؟

بابا میگه خود خوری نکن

اخه چرا خودخوری نکنم. از دیروز تو اخبار. یه خبر مثبت. ینی فقط یه خبر مثبت من شنیدم؟ کاش فقط دیروز بود. چند ساله همینه؟


به قول یه دوستی این سایه شوم همون دیواره که تا ثریا کج رفته

گفتم تو یه کاریم که به کسی نگفتم؟ البته در اشل بسیار کوچک

امروز فهمیدم کارم واقعیه. چرا؟

بی حقوق ولی با پشتیبانی کلی ادم که فهمیدن امتحان دارم کلی مسج دادن و ارزو موفقیت کردن. حالا خوبه نمیدونن من افسرده هم شدم اصن بعضی مسجارو میخونم گریه ام میگیره از خوشالی.

چی بهتر از اینکه یه عده دعات کنن و بگن تو لطفی به ما کردی که یادمون نمیره؟

اصلا دوست ندارم کسی بفهمه من مسئول اون کارام یا اینکه منو بشناسن در زندگی شخصیم.

چون شاید از من متنفر بشن :)))))) یا همون دیدی که به قیافه من نمیاد :)))))

اخر یه روز میرم رسما یه شرکتش میکنم همش رایگان و رایگان

وای خدا مرسی که بهم فهموندی زندگی هنوز خیلی قشنگه. حتا اگه ادم اشتباه کنه. اگه چوب تباهیمو خوردم

حس خوب هم دارم بخاطر کارای خوبم.

دزدی طلا برای عکس سلفی

دختری نوجوان همراه پسر مورد علاقه‌اش در پی کل‌کل در گروه تلگرامی، به گاوصندوق عمه‌اش دستبرد زد و با طلاهای سرقتی عکس سلفی گرفت.

به گزارش ایسنا، «جام‌جم» نوشت: چندی پیش زنی میانسال با حضور در دادسرای ناحیه ۳۴ تهران با طرح شکایتی از سرقت طلا و جواهراتش که بیش از ۲۰۰ میلیون تومان ارزش داشت، خبر داد.

با شکایت این زن، پرونده با دستور قضایی برای ادامه تحقیقات به پلیس آگاهی تهران ارسال شد. شاکی به افسر تحقیق گفت: خانه‌ام در زعفرانیه است. برای چند روز به سفر رفتم و طلا و جواهراتم را در گاوصندوق خانه گذاشتم و کلید آن را با خود بردم. پس از این که از سفر بازگشتم در گاوصندوق را بازکردم و متوجه شدم طلا و جواهراتم سرقت شده است. کلید گاوصندوق دراختیار خودم بود و نمی‌دانم این طلاها چطور سرقت شده است.

تحقیقات برای رازگشایی ازاین سرقت مشکوک ادامه داشت تا این که چند روز پیش شاکی با حضور در پلیس آگاهی اطلاعات جدیدی دراختیار پلیس قرار داد.

شاکی پرونده به افسر تحقیق گفت: چندروز پیش از طریق خانواده برادرم متوجه شدم دخترش فریب پسر مورد علاقه‌اش را خورده و همراه او نقشه دزدی از خانه‌ام را اجرا کرده است.

با این اطلاعات، دختر نوجوان بازداشت و برای ادامه تحقیقات به پلیس آگاهی تهران منتقل شد.

متهم نوجوان به افسر تحقیق گفت: مدتی پیش به پیشنهاد یکی از دوستانم، عضو یک گروه تلگرامی شدم که دختران و پسران دانش آموز در آنجا عضو بودند. ارتباطم با آنها ادامه داشت تا در آن گروه با پسری ۱۸ ساله دوست شدم. کم‌کم به هم علاقه‌مند شدیم و حتی قرار بود بعد از پایان دوره دبیرستان به خواستگاری‌ام بیاید و با هم ازدواج کنیم. در جریان عضویت در آن گروه مدام دوستانمان از کارهای عجیب و غریبی که انجام می‌دادند، عکس‌های سلفی می گرفتند و در گروه منتشر می‌کردند. اما من و پسر مورد علاقه‌ام فقط از خودمان و مکان‌های تفریحی که رفته بودیم، عکس می گذاشتیم.

متهم نوجوان ادامه داد: حتی در یک روز که به ارتفاعات تهران رفته بودیم، اعضای گروه درباره کارهایشان با ما حرف زدند و از شیرین‌کاری‌هایشان گفتند. یکی می گفت خودش را به شکل روح درآورده و خواهرش را از ترس تا یک قدمی مرگ برده است. دیگری می‌گفت حساب پدرش را هک کرده و از آن پول برداشت کرده است. آنها با این حرف‌هایشان ما را تحقیر می‌کردند.

متهم ادامه داد: سرانجام پسر مورد علاقه‌ام به من پیشنهاد کرد برویم از خانه‌ای سرقت کنیم. ابتدا قبول نکردم اما برای این‌که خودی نشان دهم پذیرفتم و نقشه سرقت طلاهای عمه‌ام را طراحی کردیم. تصمیم داشتیم بعد از سرقت و انتشار عکس آن در گروه تلگرامی، طلاها را برگردانیم. یک‌روز که عمه‌ام به خانه‌مان آمده بود، مخفیانه کلیدهایش را برداشتم. بیرون رفتم و آن را به پسر مورد علاقه‌ام دادم که او از همه کلیدها یک یدک ساخت و بازگرداند و آن را دوباره در کیف عمه‌ام گذاشتم. بعد در فرصتی مناسب و زمانی که او به سفری چند روزه رفته بود و کسی در خانه‌اش نبود، تصمیم به اجرای نقشه سرقت گرفتیم. بعد از اجرای نقشه از طلا و جواهرات عکس گرفتیم و در گروه تلگرامی منتشر کردیم. قرار بود، بعد از چند‌روز طلاها را بازگردانیم اما پسر مورد علاقه‌ام که طلاها در دست او بود، آن را بازنگرداند. چند‌روز پیش نیز که خواهرم به‌طور اتفاقی عضو گروه تلگرامی‌مان شد، عکس‌های سلفی مرا با طلاهای سرقتی دید و ماجرا را به خانواده ام گفت و موضوع لو رفت. اشتباه کردم و قصد سرقت نداشتم.

با اعتراف‌های دختر نوجوان، همدست او نیز شناسایی و بازداشت شد. پسر جوان با انتقال به پلیس آگاهی به افسر تحقیق گفت: ابتدا می خواستیم حال افراد گروه تلگرامی‌مان را بگیریم و وانمود کنیم ما هم می توانیم کاری عجیب انجام دهیم و عکس و فیلم آن را به آنها نشان دهیم تا تحقیرمان نکنند. کارمان که تمام شد، برق طلاها چشمانم را گرفت و آنها را در خانه پنهان کردم و به دختر مورد علاقه‌ام تحویل ندادم.

با توجه به این که شاکی رضایت خود را نسبت به دختر نوجوان اعلام داده بود، برای پسر ۱۸ ساله قرارقانونی صادر شد. طلاهای سرقتی از خانه او کشف و تحویل مالباخته شد.